تو نشان سوزان قدمهایت را
در چشمان هاج و واج من
در دهان منقبضبم
که به وعده ی دور دست تو وفا دارند باقی می گذاری
در انگشتانی که هنوز هم فکورانه منتظرند
در رگهایی که راه گم کرده هنوز هم در انتظارند
تو هزار بار می توانستی این روز هرگز نیامده باشی.
لئوناردو واسکان سلوس
+ نوشته شده در سه شنبه نهم فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۲ ق.ظ توسط سپیده
|
آه کارون